وقتی این نامه در بهار سال 1361 به دست برادرش «سلمان» رسید، با خود گفت: معصومه
چقدر تلاش کردهای که همه لحظه و روز و خاطرات را در دو کلمه خلاصه کنی، دو کلمهای که میخواستی
با نوشتنشان به قولی که داده بودی وفادار بمانی: من زندهام
حالا «من… بیشتر »
سلامی دوباره
واقعا دلم نیومد که شما عزیزان از من زنده ام بی بهره باشیدبه خاطر همین یک خلاصه ای ازکتاب را درسایت کیهان
دیدم به قلم آقای علی شیرازی وتصمیم گرفتم کم کم بذارمش تو وبم
نمی دونم شایدم خوانده باشیدش ،اگر خاطرات را خوانده اید
به دوستان… بیشتر »